جدول جو
جدول جو

معنی کاسه چشم - جستجوی لغت در جدول جو

کاسه چشم
(سَ / سِ یِ چَ / چِ)
چشمخانه. غار چشم. لحج حدقه. (بحرالجواهر). استخوان جای تخم چشم:
کاسۀ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد.
مولوی (از آنندراج).
میی در کاسۀ چشم است ساقی را بنام ایزد
که مستی میکند با عقل و می بخشد خماری خوش.
حافظ.
رجوع به کوزۀ چشم شود
لغت نامه دهخدا
کاسه چشم
استخوان جای تخم چشم، چشمخانه
تصویری از کاسه چشم
تصویر کاسه چشم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ یِ چَ / چِ)
چشم خانه. حدقۀ چشم. لخج. (منتهی الارب) :
کی دگر از خانه چشمم قدم بیرون نهی
ز استانت بردم آنجا خاک دامنگیر را.
کلیم (از آنندراج).
پیام دیده ام ای اشک تر بخواب رسان
بیا و خانه چشم مرا به آب رسان.
معصوم کاشی (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ خُ)
کاسه خشک بودن یا شدن چشم، تمامی طبقات چشم یکباره از میان بشدن.
- چشمی کاسه خشک، یعنی که تمام آن ازسپیدی بشده باشد
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ پُ)
لاک پشت و کشف را گویند. (برهان). سوراخ پا. سولاخ پا. باخه. سلحفات:
لقمه خور چرب کرد، زو فلک کاسه پشت
ورنه شدی خشک شیر دایۀ اطفالگان.
سیف اسفرنگی (از جهانگیری).
، کنایه از آسمان هم هست. (برهان) (آنندراج). کنایه از فلک. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِچَ / چِ)
کاسۀ کوچک (گناباد خراسان)
لغت نامه دهخدا
چشمی که جز پلک چیزی ندارد. یا کاسه بودن (یا: شدن) چشم. از میان رفتن انساج و قسمتهای مختلف کره چشم. این عارضه معمولا بعلت عفونت کامل انساج کره چشم حاصل میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه پشت
تصویر کاسه پشت
لاک پشت کشف سنگپشت: (لقمه خور چرب کرد زو فلک کاسه پشت ور نه شدی خشک شیر دایه اطفال کان) (سیف اسفرنگی)، آسمان فلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاژ چشم
تصویر کاژ چشم
احول دوبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه پشت
تصویر کاسه پشت
((~. پُ))
لاک پشت، سنگ پشت، کنایه از آسمان، فلک
فرهنگ فارسی معین
سنگ پشت، لاخه، لاک پشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چشم زاغ
فرهنگ گویش مازندرانی
چش بر آمده، برآمدگی چشم
فرهنگ گویش مازندرانی